مشکاتمشکات، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

نور زندگی ما

نوروز93 ، عکسای جا مونده

1393/1/20 12:18
نویسنده : مامان حدیث
4,481 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام 100 تا سلام

سال نو شد و زندگی دوباره شروع شد...

من دوست دارم موقع تحویل سال توی خونه خودمون باشیم ولی امسال چون مادربزرگم فوت کرده بود، آخرین روز سال92، رفتیم بابل که کمک مادر جون باشم تو پذیرایی از مهمون هایی که میان به پدر جون تسلیت بگن!

خلاصه، ما دو روز اول عید و بابل بودیم و دو روز بعدش و آمل

5م هم مراسم چهلم مامانبزرگ بود! آدم تا وقتی که چیزی رو داره واقعا قدرش و نمیدونه! خدایا سایه بزرگتر هامون و از سرمون کم نکن!

نیوشا خانوم و خانوادش هم اومده بودن شمال و تو بابلسر ویلا گرفتن، اونجا هم رفتیم عید دیدنی! بعدشم با اونا و خاله هدی اینا رفتیم ییلاق پدر جون. خیلی خوش گذشت، کلی برف بود، خیلی هم سرد بود، برق هم رفته بود که شب یه کمی اذیت شدیم، اگه نه، همه چی عالی بود!!!

حافظه گوشی بابایی، خیلی اتفاقی پرید و تمام عکس و فیلم هایی که تا حالا ازت داشت نابود شد. واسه همین رفت ریکاوری کرد و یه تعدادیشون و برگردوند، منم زودی ریختمش تو لب تاپ که امروز بعضی هاشون و آپ میکنم.

 

عروسک خوشگل مامان، چقدر شیرین زبون شدی عشقم: بهم میگی، مامان جووووونم، خوسگله من، میای باهام بازی کنی؟

من جواب میدم، جون دلم، بعله مامان!

بعد خودت میگی: نه که نمیام، واسه اینکه تو کثیفی!!! (برگرفته از حسنی، توی ده شلمرود)

خخخخ

رفته بودیم خونه عمو مجتبی، شب داشت آب تتنگ ماهی رو عوض میکرد، ازش پرسیدی چی کار میکنی؟ عمو گفت آب ماهی کثیف شده، دارم عوضش میکنم. بعدشم تنگ و گذاشت بیرون که خنک تره، پرسیدی چرا میبریش؟ جواب داد واسه اینکه ماهی ها می خوان بخوابن، بعد شما گفتی، پس بالش شون کجاست؟؟؟

فرداش اومدی به عزیز گزارش بدی، گفتی ماهی عمو کثیف شد، عمو مجتبی پوشک ماهی رو عوض کرد!!!

هر وقت گریه بیخودی کنی، بهت اخطار میدم که میبرمت تو اتاق تنهایی. اگه ادامه بدی، میبرمت توی یه اتاق، میگم بشین به کار زشتت فکر کن، گریه هات تموم شد بیا بیرو معذرت خواهی کن!

این سری خونه عزیز گریه کردی ، منم گذاشتمت تو اشپز خونه...

امیر حسین خواست بیاد تو اشپزخونه، بهش گفتی: امیــــر سُیسین جـــــان، نیا تو ، من دارم گریه میکنم!

بعدشم من رفته بودم تو اشپزخونه کار داشتم، بازم امیر داشت میومد تو، بیرونش کردی گفتی برو، من با مامانم حرف دارم!!!  من پرسیدم مامانی، حرفت چیه؟ بگو؟ گفتی: امممم، دوست دارم!

ووووی، منم دوست دارم عزیـــــــزززم

بازم از شیرین زبونی هات میگم... تو ادامه مطلب میزارم.

آرزو میکنم امسال سالی پر برکت و شادی و سلامتی برای همه باشه

 

 عکسا رو

با عکسای گوشی شروع میکنم. بعضی عکس ها خیلی واضح نیستن!

مشکات خانوم چند روزه، خونه علی جون

 

عسلم، تازه داشت مو در میاورد هه هه

 

این اولین عید مشکات جونه، تحویل سال 91

 

تکاپوی روز های قبل عید (البته عید 92)

 

اینجا 5 تا نوازنده بودن که خییییلی قشنگ میزدن!

اصفهان! تابستان 92، گاوداری اقای حسامی

مشکات عااااشقه حیووناست، اصلا هم ازشون نمیترسید:

هوا خیییلی گرم بود. لپ های مشکاتو...

نمیدونم میخوای گاوه رو بغل کنی؟ یا منتظری اون بغلت کنه؟!!!

مشکات و بابایی و ابوالفضل دارن دور میدون خوشگل نقش جهان اسب سواری میکنن، تا مامان به خریداش برسه ههه ههه مرررررسی بابایی

یه مدتی به شدت به پتو ت علاقه پیدا کرده بودی!

 

وقتی مشکات شارژش تموم میشه:

 

خیلی قتبل توضیح نیست، ولی از اینکه رو سر و کله ت لباس بریزی، لذذت میبری. اینا هم لباس چرک هان که از سبد لباس برداشتی شون

 

آقای باب اسفنجی( به قول خودت)!!!

عاشورای 92. چقدر من اون روزا حالم بد بود!!!

این عکسا رو خاله هدی داده:

کاغذ و قلم هم خیلی دوست داری، خییییلی!

خونه مهسا جون...

 

مراسم 7 مامانبزرگ

دخترم داره ختم قرآن میده:

 

عطرزیستان

 

لحظه تحویل سال 93! بعله مشکات خانوم خوااااب بود

و اممما، " لهه"

مطمئنم که به بچه ها خیــــــلی خوش گذشت

 

نمیدونم اینجا چی دیدین قیافه سه تا تون اینجوری شده

 

منظره بی نظیییییییییییر

وقتی به دخترم میگم لبخند بزن عکس بگیرم، اینجوری " لخبند" میزنه

مشکات تو برفا.....

 

 

اواخر تعطیلات مادر جون یه جراحی کوچیک داشت. من شب پیشش موندم بیمارستان. مشکات هم خوابیدن رفت خونه خاله هدی که از قراره معلوم خیییلی بهش خوش گذشت

 

دیروز با بابایی رفتیم میدون ولیعصر، محل کار بابا، من و دخترم هم 1ساعت و نیم با هم تو خیابون های با صفای ولیعصر قدم زدیم

 

اوه اینم عیدی مادر جون به مشکات، خیلی خوشش اومد. حتی چشم بر نمیداشت ازش تا یه عکس بگیرم. خاله هدی هم مدل دیگه همین و زحمت کشید داد. به قول مشکات بارتی!  جالبه که دایی هومن هم براش یه باربی با لباس سبز گرفته!

 

البته مشکات به شددددت رنگ آبی رو دوست داره! حالا هرچی که باشه!

 

پسندها (3)

نظرات (24)

زهرا مامان مه سما
20 فروردین 93 12:02
فداش بشم شیرین زبونو خدا نکنه، مررررسی
زهرا مامان مه سما
20 فروردین 93 12:26
واییییییییییییییی خیلی عکساش باحال بود حیف که بعضی هاش تار بود هه هه مرسی طلا
عشق مشکی یواش
22 فروردین 93 6:33
این مشکات خانوم خیلی شیرین شده دیگه میشه با چای خوردش ههه ههه، بعله، البته اگه اون شما رو با چایی نخوره
مامی وانیا
22 فروردین 93 12:28
بازم سال نو مبارک اولا فوت مامان بزرگتو بازم تسلیت میگم ایشاله خدا رحمتش کنه ایشالاه سالیان آتی سال تحویل خونه خودت باشی عزیزم بعدشم برای منی که مشکات رو حدود 13 ماهگی اولین بار دیدم این عکسا خیلی جالب بود ایشالاه همیشه با دوستاتتون خوش بگذرونید بوس برای تو و مشکات عزیز سال نوی شما هم مبارک مرسی، ایشالاه :دی واقعا؟ راست میگی ولی من حس می کنم از اولش باهم بودیم ! مرسی عزیزم :دی
مامی وانیا
22 فروردین 93 12:45
راستی من این عیدی مادرجونو ندیدم چی بودا!!!!!! اااااای، الآن دیدم که عکسش آپ نشد، فکر کنم حجمش زیاد بود. بعدا میزارمش :دی
عشق مشکی یواش
25 فروردین 93 7:31
سلام تولدم مبارک اخه امروز تولدمه
مامان حدیث
پاسخ
سلام تولدتتتت مبارککککک من نمیدونم کجا باید ببینمت که تولدت و تبریک بگم؟!
عشق مشکی یواش
28 فروردین 93 7:22
سلام ممنون جواب پیام منو فقط شما و 3 وب دیگه دادید الاهی زری قربون شما مهربونا بشه ashgh.mashki@gmail.com اینم ایمیلم
سولماز
28 فروردین 93 22:43
سلام امید دارم سال جدید ارزوهاتو ن کنارتون باشه نه در دوردستها منهم سه قلو دارم سر بزنید خوشحال می شم وای چه با مزه! شه قلو خدا حفظشون کنه
سامان
30 فروردین 93 1:29
سلام وقتتون بخیر . سال نو هم مبارک باشه . خانوم من دانشجو هستم که در حال جستجوی مطلبی بودم که به وب شما برخوردم و برام جالب بود که مادری برای فرزندش وب درست میکنه و اینقدر جو وب شاد بود که تقریبا بیشتر مطالب وبو خوندم . برای دختر نازتون آرزوی سلامتی دارم و امید روزی که خود مشکات جون برای فرزند خودش چنین وبی درست کنه . سایه شما و پدرشون هم بالا سر آبجی مشکات باشه . موفق باشید سلام وقتتون بخیر. چه جالب، کدوم مطلب شما رو تا اینجا کشوند؟ منم برای شما ارزوی موفقیت دارم، ممنونم
سامان
30 فروردین 93 10:03
سلام مجدد . بازم ممنون از لطفتون . دانشجوی موزه داری هستم و دنبال جشنواره های برج میلاد تهران بودم که گویا شما هم یک مطلب در این باره داشتید و تمام سایت ها را که باز می کردم سایت شما هم اتفاقی برام باز شد با اینکه مطلب چندانی در وب شما پیدا نکردم که بدرد کار من بخوره اما مطالب وبتون خیلی عالی بود . خیلی لطف کردید آرزوی موفقیت دارم برای مشکات جون . خدانگهدار آهان! موفق و موید باشین
عشق مشکی یواش
2 اردیبهشت 93 6:15
سلام روزت مبارک مرسی عزیزم روز شما هم مبارکککک
مامان سلدا
3 اردیبهشت 93 12:30
ماشااله چه دخملیه مشکات خانوم خدا حفظش کنه مرسی عزیزمممم، نظر لطفته
عشق مشکی یواش
4 اردیبهشت 93 12:54
سلام کی مطلب جدید میزنی دلم براتون تنگ شده سلام خوبین؟ چند روزی لب تاپ نداشتم، ایشالاه تو این هفته میزارم دوستم :دی
عشق مشکی یواش
7 اردیبهشت 93 16:20
سلام روز زن رو برا چی گذاشتن یک لب تاپ از شوهر خوب و مهربان هدیه میگرفتی (کش میرفتی) من دلم براتون تنگ شده بیاید دیگه هه هه خوشم میاد هر روز س میزنی داره برام گوشی میخره ایشالاه
عشق مشکی یواش
8 اردیبهشت 93 21:16
سلام پس گوشی رو کش رفتین دیگه نه عزیزم، ما اهل کش رفتن نیستیم، کادو گرفتم
عشق مشکی یواش
8 اردیبهشت 93 21:18
بابا ما که مردیم کی مطلب میزاری
عشق مشکی یواش
10 اردیبهشت 93 7:00
سلام چرا ناراحت میشی باشه هدیه گرفتی ولی چند روز دیگه روز مرد این مردا یک هدیه هم که به آدم میدن دو روز بعدش میخوان تو دلت درش بیارن آخه میدونی من این دردسر رو برا تولدم هم دارم تولدش چند روز بعد از تولد من ولی جدا از شوخی خدایش ما همه عاشقانه دوستشون داریم دوست دار شما عشق مشکی یواش شوخی کردم؛) اره راست میگی ولی مگه نمیدونی؟ کادوی روز مرد شورت و زیرپوشه خخخخ بودجه ش و دارم
عشق مشکی یواش
11 اردیبهشت 93 14:13
سلام آره بیچاره مردا ولی خوب که خدا ما رو مرد نیافرید وگر نه هر سال کادوی تکراری میگرفتیم خدا میدونست ما ظرفیتش و نداریم
مامانی ارمیا وروجک
11 اردیبهشت 93 19:24
وووووووووووووویی چه دختری.ماشالله ماشالله به شیرین زبونیش.عززززززیززززززم بوووووووووووووس قربونت برم فاطمه جون
مامانی ارمیا وروجک
11 اردیبهشت 93 19:30
عشق مشکی یواش
12 اردیبهشت 93 6:25
سلام دیشب شب آرزوها بود از خدا براتون تنی سلام و زندگی شاد خواستم سلام مرسی از لطفت عزیزم ایشالاه اثر دعاتون به خودتون بر گرده
مامان مهدیه
14 اردیبهشت 93 11:50
سلام دوستاي عزيزم دوقلوهاي من سارا و ثنا زنگيان تو جشنواره ي نوروزي سها شرکت کردن ممنون ميشم بازم مثل هميشه تنهامون نذاريد کافيه به لينک زير بريد و به سارا و ثنا راي و امتياز5 رو بدين.ممنونم دوستاي گلم . http://soha.torgheh.ir/festival/festivalPage.php?festival=8 اینم عکسی که در سایت قرار داده شده جهت رأی دادن شما عزیزان.بازم ممنونم
عشق مشکی یواش
15 اردیبهشت 93 6:36
سلام چرا متن جدید نمیزارید سلام دیروز گذاشتممممم برم چک کنم
مهدی طالبی
6 تیر 93 17:48
سلام خوبید انشالله؟ ببخشید بی وفا بودم این مدت بعد از ازدواجم واقعاً درگیر بودم با اون بارداری سخت همسرم دیگه واقعاً فرصت برای کارای شخصیم کم داشتم چقدر ماشالله مشکات بزرگ شده سلام به همسرتون هم برسونید البته از این که اصفهان اومدید و به ما سر نزدید ... بگذریم التماس دعای فراوان یا علی سلام مرسی که سر زدین خیلی خیلی تبریک میگم بهتون. ایشالاه قدمش خیر باشه براتون ههه ههه سلاکت باشین، محتاجیم به دعا