مشکاتمشکات، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

نور زندگی ما

ییلاق+ از شیر گرفتن

1392/3/18 16:21
نویسنده : مامان حدیث
608 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزکم

الان ساعت 4 بعد از ظهره و شما خوابیدی(البته بعد کلی نق نق ، رو پای مادر جون خوابیدی) منم فرصت رو غنیمت شمردم که بیام بگم چی ها شد:

هفته پیش تو قبل تعطیلات ارتحولی از تهران اومدیم شمال و دوشنبه شب رفتیم ییلاق پدر شوهر خاله هدی توی لهه(بالاتر از شیخ موسی). به به چه هوایی. شب ها با لباس زمستونی می خوابیدیم، کنار بخاری. روز ها هم با استین بلند، و کلاه افتابی ...

روز دوم پدر جون و مادر جون هم اومدن و از اونجایی که شما اونجا رو خیلی دوست داشتی و فقط می خواستی بری تو تراس و حیاط و بیرون، اصلا من و تحویل نمی گرفتی، خیلی یهویی تصمیم گرفتم از شیر بگیرمت.

روز اول به شدت خانم بودی و فقط سه بار خیلی محترمانه گفتی می می، منم جواب دادم که لالاهست، شمام بیخیال شدی

فردا صبحش 6 صبح بیدار شدی. از گشنگی! هرچی دم دستت بود خوردی. اون روز هم خوب بود ولی من موندم یه درد وحشتنااااک. طبق سفارش عزیز، دو شب یواشکی بهت شیر دادم . دیشب از درد نمی دونستم چی کار کنم. مادر جون یه مسکن قوی داد خوردم و دو ساعت بعدش شنگول و منگول شدم

البته در همون حین با دکتر رشیدی در تماس بودم و ایشون مثل همیشه من و با داروهای گیاهی راهنمایی کرد.

عکس های کوه و یه سری عکس جدید و تو ادامه مطلب خواهم گذاشت چون تو دوربین خاله هدی ( به قول خودت خاله ییی هست)

مشکاتم ، تقریبا همه کلمات و می گی بعضی ها رو درست، بعضی ها رو هم با مززه همش با گوشی من زنگ می زنی به عمو مهدی(بابای ابوالفضل) و می گی : اللللوووو عمو میدی خوبی؟؟؟

صدای این حیوون ها رو بلدی ( ببعی.گاو.بز.اسب.خروس.بوقلمون.جوجه.اردک.غاز.گنجشک.کبوتر. موش. ادای ماهی.سگ.گربه.میمون ...)

خیلی شیییک با گوشی من از کانتکت ها شماره می گیری ، کلیپ حسنی و شیما جون و میاری، توی موزیک می ری و اهنگ می زاری و می رقصی

امروز روز سوم که شیر نمی خوری (به غیر از دو شبی که یواشکی بهت شیر دادم) دیشب که من درد داشتم، شما هم خیلی بی تابی کردی. واسه همین با بابایی رفتی بیرون و دور دور کردی.

کاملا با حرفات بهم می فهمونی چی می خوای.

گوشی بابایی رو برداشتی و وقتی بابا گفت بدش به من، خیلی شیککک تو چشاش نگاه کردی و گفتی: "نمی دم" و من از الان دارم غصه سه سالگی که اوج استقلال طلبیته رو می خورم که چه جوری با هم کنار بیایم.

دیشب که با کیان چت می کردیم، بهش می گفتی کیان! دست نزنی!!! بعد انگشت اشارت و تکون می دادی.

فائزه جون رفت  تو اتاق، گفتی: عممممهه نررروووو ( البته شما به همه خانوما عمع می گی)

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان وانیا
18 خرداد 92 16:59
عزیزم مشکات دیگه خانم شده برای خودش دیگه می می هم نمیخوره بابا حسابی بزرگ شده مامانش پس ببوسش


ارهههه خانمی شده واسه خودش
ایفون زبقه پایین مامانم اینا رو ندم، دادم دستش داره به عمو مهدی ش زنگ می زنه: اللللووو
نانا تم
19 خرداد 92 17:46
سلام دوست عزیز به صورت اتفاقس با وبلاگ زیبای شما آشنا شدم خدا نی نی نازتون رو براتون نگه داره اگر دوست دارید می تونید من رو لینک کنید آدرس وبلاگ من : http://nanathemes.blogfa.com/post/1
مامانی وروجک ارمیا
23 خرداد 92 13:34
ای جوووونم مشکات.ماشالله چه شیرین زبونی میکنه.اگه پیشم بود یه ماچ گنده میکردم.هههههههههه میدی؟!!!!!ماهم به محلی مهدی رو میدی صدا میزنیم.بوووووووووووووووووووووووس برا مشکات و مامانی.


هه ههه شاید مشکات به می کنه
چون جمله بندی و حف زدنش مثه افغانی هاست.
مثلا میگه مامان دست بیگیرم
الناز مامان بنیا
25 خرداد 92 16:12
منم بگیرم نمیشه اخه


الان توی این گرما نگیری بهتره بزار همون مهر ماه
اگه میتونی از الان شیر شبش و کم و در نهایت قطع کن.
کاش 5شنبه میومدیخونه مریمی دلم خیلی برا خودت و جوجه ت تنگ شدد!!!
نیر
28 خرداد 92 9:04
جونم مشکات از شیر گرفتنت اشکال نداره بستنیش خوشمزه تره و تو این هوای گرم شیر نمیچسبه باز مبارکه


هه ههه اره خاله بستنیش خوشمزه تره :دی
مریم مامان پندار
30 خرداد 92 15:19
مبارک باشه عزیزم
ماشالله بزرگ شده دیگه خانومی شده برا خودش
حدیث ما به این شیر یواشکی که بعد از شیر گرفتن میدن یکی دوبار میگیم شیر حسرت البته مامانبزرگها میگن


چه جالب این شیر دزدکی هم اصطلاح مادر شوهرمه :دی
اره بابا خانم بزرگی شده واسه خودش
مامان مهدیس و ملیسا
6 تیر 92 16:15
سلام خاله جون دخمل من تو مسابقه نی نی وبلاگی شرکت کرده خوشحال میشم کد 195 رو به شماره 20008080200 اس ام اس کنید کمک کنید تا دخمل شیکموی من تو مسابقه اول بشه ممنونم
آوا
12 تیر 92 21:06
سلام خاله جون یه سر میاین وبلاگ من آخه تو برنامه نقاشی نقاشی شبکه پویا شرکت کردم و حالا میخوام بهم رای بدین دوستون دارم