مشکاتمشکات، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

نور زندگی ما

13/3/91 (هفت حوض)

1391/3/16 0:32
نویسنده : مامان حدیث
461 بازدید
اشتراک گذاری

مشکاتم

امروز با آتنا جون قرار گذاشتیم 7 حوض. اخه من خاطراتت و از قبل این که به دنیا بیای تو دفتر مینوشتم، الان دفتره پر شده، می خوام یه دفتر دیگه برات بگیرم.

از شهر کتاب یه دفتر با برگه یدکی گرفتم. وسط حوض ها بچه اب بازی مکردن، شمام اونا رو میدیدی کلی ذوق میکردی و می خواستی بری وسط ههه هههه

شب قبل مائده جون مامان پرنیا طلا دعوام کرد گفت حدیث چرا واسه مشکات وبلاگ درست نمی کنی؟ بعدا بچه بزرگ میشه میبینه دوستاش وب دارن، خودش نداره، ناراحت میشه!

گفتم تو فکرشم، یکی باید هلم بده ههه ههه اونم هلم داد ، گفت بزار دنده 2 نیشخند

فرداش دیدم زینب جون مامی محمد رضا خان تو کلوپه، اونم تازگی ها وب ساخته واسه پسرش. ازش کمک خواستم و گام به گام با زینب، وبلاگت و ساختم و دفتره موند رو دستم هه هههچشمک

 

این چنین بود که وبلاگ دار شدی مادر، قدر این خاله ها رو بدون

 

هفت حوض

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

زینب مامان محمد رضا
16 خرداد 91 0:38
ای جونم فدای نگاهت

هدیس جون من که کاری نکردم شما لطف دارید

خلاصه که مبارک باشه


ژستم و داری خاله هههه هههه
شما نبودی که حالا حالا ها مامانی برام نمی ساختشششش
مرسی :بوس
saba
27 خرداد 91 15:30
قربونت برم بلا خانوم


مرسی مامان دوست جونم