مشکاتمشکات، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

نور زندگی ما

23/ 4 / 91 (آدااااا)

1391/4/24 20:26
نویسنده : مامان حدیث
504 بازدید
اشتراک گذاری

چند روز پیشا خونه خاله هدی بودیم. برگشتنی ابوابفضل گفت مشکات بچه ما شه، این جا بمونه

من که نذاشتم، ولی...... از اون روز بچه خاله هدی شدی

اون و که میبینی واسش بال بال میزنی، جدی میگممممم، نگیرتت گریه می کنی. من خالت شدم و خاله هدی مامانت چشمک

حتی یواشکی از کنارمون رد میشه که نبینیشقهقهه   دیروز تو حیاط خونه مادر جون خواستی بری بغلش، ندیدتت و رد شد. گریه ت گرفت، منم صداش زدم هدییییییی تو هم فریاد زدی آداااااا آدددداااا

خاله هدی از اون سر حیاط دوید و اومد مححححکم بغلت کردقلبماچ

چند روز پیشم دایی هومن و صدا زدی "او مااا "بغل

از کارات بگم گلم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامی مائده
24 تیر 91 20:18
فدای اون آدااااا گفتنتتتتتت


مرسی مائده جون:دی
داره زود حرف میاد
امیدوارم از اون رادیو شکسته ها نشه ههه ههه
زینب مامان محمد رضا
25 تیر 91 17:56
ای جونم عسلم اگه بدونی چه قدم دل می خواد


ببینمت بعد محکم بغلت کنم فشارت بدم


افتخار نمی دی به ما خالهههه
ما از خدامونه:دی