مشکات در 9 ماهگی
کار های مشکات خانم:
بای بای که خوراکته چون می دونی بعدش دد هست
زیر بغلت و که بگیریم مثل فشنگ می ری
صبح ها که من می خوابم بابایی دارتت میرین تو اتاقت و با اسباب بازی هات بازی میکنین
یاد گرفتی در ویترینت و باز می کنی و گربه ای که مینا جون برات گرفته رو برمیداری و هی بغلش می کنی و می خوریش
اسمشم گذاشتی "اددی"
هم صداش می کنی هم اگه صداش کنیم دنبالش می گردی
"شنگول" ی که ازاده جون و عمو مهدی برات گرفتن و هم خیلی دوست داری و البته به اسم میشناسیش
عاشق دست زدن و رقصیدنی مامان
تو کارتون های پرشین تون باب اسفنجی و خیلی دوست داری
و عاشق اون پنگوئن هایی که شعر می خونن می رقصن (هپی فیت)، آهنگش که تموم میشه براشون دست می زنی و هی سرتو تکون می دی یعنی بازم نشون بدین ههه ههه
به دعوا کردنام گاهی می خندی گاهی سرم داد می کشی و اکثر وقت هام به خلاف کاری هات ادامه می دی
چند تا عکس ازت می زارم ببینی چه شیطنی شدی جیگرم
راستی موهات فر فررر شد
من که خیلی فر فریت و دوست میدارم عجقممم
موقع نهار بهت تره میدم که دست از سرم برداری ـآ بتونم یه چیزی بخورم هه ههه
اینم شبای شیطنتته، این جوری می خوابی
از حرف هایی که میزنی بگم:
بابا.................... بابا
ماما..................مامان
ماااا .................مادر جون
آداااا.................خاله هدی
اوم(uma).........دایی هومن
ابوب (aboba)... ابوالفضل
دد ................. بیرون ددر
همم.............. غذا
هم نم نم......... دارم یه چیزی که دوست دارم میخورم
ادده............... بده
با (bea)...........بیا
بااااا .............. بای بای
تا تا ............... تاب تاب
مامان قربون لبات بشه. ببین چه زود دای حرف میای