18/12/89
سلام طلا طلای من چند روزیه خونه مادر جونیم،جمعه عقد فرشته جونه. آریان شبنم جونم قرار بود اردیبهشت به دنیا بیاد، دو روز پیش به دنیا اومد.اینجا خیلی بهمون خوش میگذره. مثل چی میخوریم ههه ههه هفته دیگه جشن فائزه جونه بعدش میره پیش دایی حامد جون.مادر جون یه روز قبلش تو خونه یه جشن میگیره که بزن برقص کنیم هه هه. دیروز اسم ماهی و اوردم، پدر جون رفت لب دیا واست ماهی سفید گرفت خدا رو شکر اشتهام خیلی خوبه، بابات میگه چند وقت دیگه باید به شکمم شلنگ وصل کنه ههه ههه. آخه مصرفت رفته بالا مادر! به خاطر شما خیلی چیزا میخورم شکر سرخ، سیب، ..... به قول دوست مادر جون با عشق می خورم ، فقط به خاطر تووو ...
نویسنده :
مامان حدیث
13:49